خاتمه زندگی مشترک به خاطر سفر مجردی

به گزارش وبلاگ شخصی من، مارال و بهرام شش سال بدون هیچ اختلافی با هم زندگی می کردند. اما داستان عشق این زوج با درخواست مارال تمام شد. وقتی مارال به شوهرش گفت می خواهد با دوستانش به سفر مجردی برود، کار این زوج جوان به دادگاه خانواده کشیده شد.

خاتمه زندگی مشترک به خاطر سفر مجردی

به گزارش گروه حوادث وبلاگ شخصی من از ضمیمه تپش، زن جوان وقتی در مقابل قاضی دادگاه خانواده تهران نهاده شد، درباره علت درخواست طلاق خود گفت: شش سال پیش ازدواج کردم اما تازه متوجه شدم شوهرم خیلی خودخواه است. در این مدت نمی دانستم او تا این اندازه به نظرات و عقاید خودش احترام می گذارد. ما هیچ اختلاف و مشکل خاصی با هم نداشتیم. زندگی مان روال عادی اش را طی می کرد که ناگهان همه چیز به هم ریخت. ماجرای اختلاف ما از وقتی آغاز شد که من به پیشنهاد یکی از دوستانم تصمیم گرفتم برای سفر همراه آنها بروم. من تنها دو روز می خواستم با دوستان قدیمی ام به سفر بروم. فکر می کردم یک مساله عادی باشد؛ اما وقتی موضوع را به بهرام گفتم به شدت مخالفت کرد.

او گفت یا باید با من به مسافرت بروی یا هیچ جا نمی روی. خیلی تعجب کردم. برایش شرح دادم این یک سفر محبت آمیز است و او دوستانم را می شناسد؛ ولی فایده ای نداشت. هرچه با او کلنجار رفتم و خواهش و التماس کردم، بی فایده بود. بهرام یک کلام می گفت نباید بدون او به مسافرت بروم. من هم وقتی این حرف هایش را شنیدم، پی به خودخواهی هایش بردم.

فهمیدم در زندگی با او آزادی عمل ندارم. برای همین تصمیم گرفتم به دادگاه خانواده بیایم و برای همواره از او جدا شوم. من تازه متوجه شده ام زندگی با بهرام عاقبت خوبی ندارد. اگر ادامه دهم باید در خانه زندانی شوم. او این را نمی فهمد آدم ها به تنهایی و استراحت احتیاج دارند. مگر به من شک دارد که اجازه نمی دهد با دوستانم به سفر بروم؟ مگر من با دوستانم کجا می خواهم بروم یا چکار می خواهم بکنم؟ دیگر خسته شده ام و به همین دلیل تصمیم گرفته ام برای همواره از او جدا شوم.

در ادامه شوهر این زن نیز به قاضی گفت: آقای قاضی من هم نمی خواهم با این زن زندگی کنم. او اگر مرا دوست داشت حتی این پیشنهاد را مطرح نمی کرد و از همان اول به دوستانش جواب منفی می داد. اما او این را متوجه نیست ما با هم زندگی می کنیم و باید در همه چیز با هم شریک باشیم. مگر من بدون او سفر می روم؟ مگر می گردد زن بدون شوهرش به مسافرت برود؟ من نمی توانم چنین چیزی را

تحمل کنم. نمی توانم به دور و اطرافیانم بگویم همسرم مرا رها نموده و به مسافرت رفته است. او باید بداند ازدواج نموده و دیگر مجرد نیست. اما جالب اینجاست وقتی مخالفت من را شنید، آغاز به داد و فریاد کرد که چرا نمی گذارم با دوستانش به سفر برود. کارهای او و عکس العملش برایم خیلی تعجب آور بود. تصور نمی کردم همسرم چنین اخلاقی داشته باشد و تا این حد خودخواه باشد. من غیرتم قبول نمی کند او بدون من به مسافرت برود. این حرف بدی نیست.؟ حق من است که نخواهم همسرم به سفر برود.

در سرانجام نیز قاضی سعی کرد این زوج را از جدایی منصرف کند، ولی وقتی اصرار آنها را دید رسیدگی به این پرونده را به جلسه آینده موکول کرد.

با حفظ تعهد، به هم آزادی بدهیم

سارا شقاقی، روان شناس در این خصوص می گوید: معمولا در بسیاری از پرونده های دادگاه خانواده، لجبازی و غرور زوج ها دلیل اصلی درخواست طلاق است. این غرور است که هردوی آنها را به دادگاه خانواده می کشاند. چه بسیار پرونده هایی که به خاطر همین لجبازی و غرور به جدایی ختم شد. در صورتی که هیچ یک از زوج ها از ته دل راضی به جدایی نبودند اما غرورشان اجازه نمی داد منصرف شوند. به همین دلیل به نظر من زوج ها باید قبل از دریافت هرگونه تصمیمی، اول از همه زندگی خود را بسنجند. در این پرونده، لجبازی زوج جوان به خاطر مسافرت باعث شد راهی دادگاه خانواده شوند. زن و مرد باید در کنار زندگی مشترک، برای یکدیگر آزادی هایی را در نظر بگیرند و یکدیگر را محدود به هم ننمایند. این محدودسازی ها باعث دروغ و سردی در زندگی مشترک می گردد. دو طرف باید در صورت بروز مشکل، سعی نمایند آن را با گفت وگو حل نمایند و لجبازی را کنار بگذارند. گاهی این سفرهای چند روزه با افراد مطمئن می تواند باعث تنفس در زندگی و ایجاد انرژی جدید در زندگی مشترک گردد؛ البته التزام و تعهد زن و مرد به پیمان مقدسی که بسته اند باید در هر حال مورد توجه و رعایت طرفین باشد و کوچکترین خدشه ای به آن وارد نگردد.

سیما فراهانی - ضمیمه تپش روزنامه وبلاگ شخصی من

منبع: جام جم آنلاین

به "خاتمه زندگی مشترک به خاطر سفر مجردی" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "خاتمه زندگی مشترک به خاطر سفر مجردی"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید