کپی برابر اصل کیارستمی در لیست فیلم نامه های برتر قرن
به گزارش وبلاگ شخصی من، فیلمنامه کپی برابر اصل ساخته عباس کیارستمی در لیست بهترین فیلمنامه های سینمایی قرن 21 از نظر چرخش داستان و انتها غافلگیرکننده نهاده شد.
به گزارش وبلاگ شخصی من؛ کپی برابر اصل ما را به داستانی مجذوب نماینده وارد و سپس در ناکجا آباد رها می نماید. پس از تماشا این فیلم تفسیر های زیادی به فکر مان می آید و رمزآلود بودن، هدف فیلم است. در فیلم عباس کیارستمی به نظر می رسد هیچ داستان زیرینی وجود ندارد و او فقط می خواهد با ما بازی کند و البته این کار را به خوبی انجام می دهد.
مخاطب تصور می نماید در این صحنه ها چیزی بیش از آن چه به چشم می خورد وجود دارد. شاید هم همه چیز همانی باشد که چشم می بیند و هیچ واقعیت کامل و عینی وجود نداشته باشد. این در خصوص آثار هنری صدق نمی نماید؟ یک کپی ماهرانه از مونالیزا از نسخه اصل آن کم ارزش تر است؟ اگر نسخه اصلی مفقود گردد نسخه کپی به میزان اصل باارزش خواهد بود؟
ایندی وایر در مطلبی اقدام به معرفی 30 فیلمنامه سینمایی برتر قرن 21 با چرخش داستانی غافلگیرنماینده در داستان پرداخته و فیلم کپی برابر اصل به نویسندگی و کارگردانی عباس کیارستمی در رتبه پانزدهم قرار داده است.
رونوشت برابر اصل فیلمی به نویسندگی و کارگردانی عباس کیارستمی محصول سال 2010 است. فیلم پس از نمایش در جشنواره فیلم کن 2010 با برخورد های متفاوتی همراه بود. ویلیام شیمل و ژولیت بینوش بازیگران این فیلم بودند که ژولیت بینوش برای بازی در این فیلم جایزه برترین بازیگر نقش اول زن جشنواره فیلم کن 2010 را به خود اختصاص داد.
از این فیلم به عنوان یکی از مهم ترین آثار کارنامه کیارستمی پس از طعم گیلاس یاد می گردد. داستان فیلم پیرامون صاحب یک گالری هنری (ژولیت بینوش) و نویسنده ای که او به تازگی با وی آشنا شده (ویلیام شیمل)، می گذرد.
لیندسی بار منتقد آسوشیتدپرس درباره کپی برابر اصل نوشته است: آیا یک فیلم داستانی می تواند حقیقت باشد؟ این سوال سنگین پشت این فیلم عباس کیارستمی بزرگ است که در آن یک معامله گر اجناس قدیمی (ژولیت بینوش) و یک نویسنده (ویلیام شیمل) درباره اساس اصل بودن و موثق بودن در هنر و اینکه چه چیزی دقیقا نمایانگر بازتولید است (شاید همه چیز) صحبت می نمایند. فیلم به نوعی دگردیسی خود را هم دارد، چون وقتی هجوی درباره اینکه این دو نفر ازدواج نموده اند حقیقی از آب درمی آید، حتی طبیعت رابطه آن ها هم بی شکل می گردد. این فیلمی شجاعانه و برانگیزنده بود که با آن یک دهه سینما شروع شد و با وجود اینکه به تمام پاسخ ها دسترسی نداریم، تجربه و ایده های آن 9 سالی که بعد از آن شکل گرفتند هم مخاطبان را برانگیخته اند.
نمایی از فیلم کپی برابر اصل
جِیْمز میلر (شخصیت بازی شده به وسیلهِ ویلیام شیمل)، نویسنده ای بریتانیایی است که برای ایرادِ سخنرانی دربارهٔ کتاب تازه اش تحت عنوان کپی برابر اصل به توسکانی (ایتالیا) آمده است. وی در این کتاب، مسئلهٔ اصالت را در قبال آثار هنری بی اهمیت دانسته است، با این استدلال که هر بازتولید یکِ اثر هنری، خود، اثری است اصیل؛ نیز هر اثر هنریِ اصل، خود یک نسخه برداری است از اثری به فرم دیگر. یک خانم فرانسویِ فروشندهٔ عتیقه جات که نامش تا انتها فیلم ناگفته می ماند (شخصیت بازی شده به وسیله بینوش)، چندین نسخه از کتاب میلر را خریداری نموده است و برای درخواست امضا از او، به همراه پسر یازده ساله اش در این سخنرانی حاضر شده است؛ اما به دلیل بی تابی پسرش از سرِ گرسنگی و مزاحمت او برای حاضران، مجبور می گردد پیش از انتها سخنرانی، سالن را ترک کند؛ و ازاین رو پیش از رفتن، شمارهٔ تلفن خود را به مترجمِ همراهِ میلر می سپارد.
میلِر برای دیدار این زن به مغازه اش رفته به او پیشنهاد پیاده روی در آبادی های اطراف می دهد. در راه، نکته های ظریفتری در کتاب میلر میان آندو به بحث کشیده می گردد، تا آنجا که میلر مدّعی می گردد که حتی مونالیزا یک نسخه برداری است از زنی که مدلِ این نقاشی بوده است؛ خواه این زن واقعی بوده باشد یا خیالی...
منبع: فرارو