نمره فرهنگ غذایی ایرانی 100 اما معرفی آن در دنیا صفر است

به گزارش وبلاگ شخصی من، خبرنگاران - گروه فرهنگ: ششم خردادماه جاری و در جریان برگزاری مسابقات جهانی کتاب های آشپزی 2018 موسوم به گورمند (معتبرترین مسابقه جهانی برای کتاب های آشپزی جهان) در کشور چین، یک پدیدآورنده ایرانیِ کتاب های آشپزی پیروز به کسب جایزه ویژه این مسابقات شد؛ رتبه ای بالاتر از نفر نخست. سمیرا جنت دوست که در 4 سال قبل هم سه عنوان دیگر از کتاب­ هایش در این مسابقه بین المللی، حائز رتبه های برتر شده بود (آشپزی مدرن، آشپزی ایرانی و دسر) سال جاری با کتاب شیرینی­ های خشک جایزه اسپشیال (ویژه) مسابقه گورمند را از آن خود کرد.

نمره فرهنگ غذایی ایرانی 100 اما معرفی آن در دنیا صفر است

با توجه به اینکه این موفقیت، از نادر موفقیت های صنعت نشر کشورمان در عرصه جهانی بوده است، به همین بهانه با این سرآشپز ایرانی و نویسنده کتاب هایی در این حوزه به تبادل نظر نشسته ایم که در این مجال، جنت دوست ضمن اشاره به جهت طولانی و سختی که برای کسب این موفقیت های بین المللی طی نموده است، از دلایل آنچه او شناخته نشدن فرهنگ غذایی اصیل ایرانی در جهان می نامد، گفت و همچنین درباره وضعیت فراوری این قبیل کتاب ها در کشور و در واقع آشفتگی های این عرصه (به جهت عدم رعایت حق مولف) شرح داد و در ضمنً نظرش را هم درباره کتاب مستطاب آشپزی یا همان از سیر تا پیاز از نجف دریابندری نویسنده و مترجم برجسته و پیشکسوت، به ما گفت. مشروح این مصاحبه در زیر از نظر مخاطبان می گذرد:

* شاید مسابقات کتاب های آشپزی گورمند از نوادر رقابت های بین المللی حوزه کتاب باشد که ما تاکنون توانسته ایم موفقیت هایی چشمگیری در آن به دست بیاوریم. به عنوان یک مولف کتاب های آشپزی که چند دوره پیاپی در این رقابت ها شرکت نموده، بفرمائید که کتاب های ما در این حوزه چه ویژگی هایی دارد که توانسته این موفقیت ها را کسب کند؟

همانطور که شما هم می دانید، در سطح جهان مسابقات متعددی در حوزه کتاب به معنای عام آن برگزار می گردد، اما مسابقات گورمند منحصر به کتاب های حوزه آشپزی و در تمام رشته های آن است؛ از شیرینی گرفته تا دسر و نان و نوشیدنی و غیره. من هم این فرصت را داشته ام که چند مرتبه در این مسابقات شرکت کنم که البته دلیل آن انتخاب من به عنوان ناشر و مولف منتخب در مسابقات کتاب لایپزیگ آلمان (2013 - 2014) بود؛ در واقع بعد از کسب این موفقیت بود که من ایمیلی از هیئت برگزار نماینده مسابقات گورمند دریافت کردم که در آن به شرکت در این مسابقات، دعوت شده بودم.

سال اولی که در این مسابقات شرکت کردم، واقعاً با اهمیت این مسابقه برای سرآشپزهای جهان و کشورهایی که در آن شرکت می نمایند، آشنایی نداشتم. من در سال 2014 کتاب آشپزی مدرن خودم را به این مسابقات فرستادم که در بخش International books در بین 7 کتاب راه یافته به فینال نهاده شد و با وجود رقبایی سرسخت از کشورهایی مانند ژاپن، آلمان، فرانسه، کانادا، آلمان و آمریکا، خوشبختانه ایران توانست مقام اول را در آن دوره از رقابت ها کسب کند.

چندین بار هم در نمایشگاه کتاب فرانکفورت شرکت کردم و به عنوان ناشر- مولف سه سال در این نمایشگاه، غرفه داشتم و تنها هدفم معرفی غذاها و فرهنگ غذایی ایران به جهان بود، اما هر سه سال دست خالی برگشتم.

* پس چرا دست خالی!؟

چون هیچکس طرف غرفه من نمی آمد؛ به این خاطر که فرهنگ غذایی ایران تاکنون معرفی نشده بود و مخاطبان آشنایی با غذاهای ایرانی نداشتند.

* یعنی فکر می کنید اگر مردم در نقاط مختلف جهان از قبل شناختی از فرهنگ غذایی ایران داشتند، این موفقیت ها پیش از این، به دست می آمد؟

اگر ما هم مثل چینی ها صدها رستوران چاینیز فود در جهان داشتیم و حداقل مردم، مزه ای از غذاهای ایرانی چشیده بودند، قطعاً شاید یک سَری هم به غرفه منِ نوعی می زدند تا کتابی را که دستور تهیه این غذاها را دارد، تهیه نمایند.

من در آن دوره، با 4 عنوان کتاب شرکت نموده بودم و البته ایراد از کم بودن تعداد عناوین کتاب ها نبود؛ کما اینکه غرفه کناری من که از کشور چین بود، با یک عنوان کتاب شرکت نموده بود ولی همان جا در همان سال اول، حق انتشار (copy right) 7 عنوان از کتاب هایش را به 7 کشور فروخت و یا یک ناشر هندی که حجم کتابش یک چهارم حجم کتاب من هم نبود، در همان سال، حق انتشار کتابش را به 15 ناشر از کشورهای مختلف فروخت؛ چرا که غذاهای چینی، غذاهای هندی و غذاهایی بسیاری از کشورهای دیگر در جهان شناخته شده است.

در مسابقات جهانی گورمند نه جلد کتاب، نه کاغذ آن و نه عکس های داخل کتاب، هیچکدام اهمیتی برای هیئت داوران ندارد و آنچه به کتاب اهمیت می دهد، مطالب درست و اندازه های صحیح برای تهیه یک Recipe خوب است؛ ضمن اینکه برخلاف مسابقات دیگر حوزه آشپزی پولی بابت شرکت در مسابقه، از شرکت نماینده گرفته نمی گردد.

* به عنوان یک سرآشپز و یک ناشر تخصصی کتاب های حوزه آشپزی، کمی ما را بیشتر با روند فراوری یک کتاب قابل اعتنا و استاندارد در این حوزه آشنا کنید.

تالیف یک کتاب استاندارد و معتبر آشپزی که بتواند در سطح جهانی حرفی برای گفتن داشته باشد، به واقع کار بسیار سخت و زمانبری است چرا که باید کتاب، تمام رنگی باشد که طبیعتاً روی عکاسی تمامی مراحل آن، هزینه های زیادی انجام می گردد و باید برای آن از کاغذ خاصی استفاده گردد. اگر بخواهم موردِ خودم را مثال بزنم، 12 سال پیش اولین کتابم را با عنوان دسر تالیف و با قیمت 29 هزار تومان منتشر کردم؛ آن روزها اولین سوالی که از من پرسیده می شد، این بود که چرا اینقدر قیمت کتابم گران است؟ اما بعد از گذشت 6 ماه از تبلیغ کتابم در مجلات آشپزی، سوالات برعکس شد و همه جویای این بودند که کتاب بعدی من چیست؟ در واقع این جلب اعتماد عمومی، به سبب این بود که من تمامی دانسته هایم را حتی همراه با آن فوت کوزه گری - که معمولاً سرآشپزها آن را لو نمی دهند - در کتاب گنجانده بودم. البته همین استقبال باعث شد که من خیلی زود دست به قلم بردم و نگارش کتاب آشپزی ایرانی را شروع کردم.

* تالیف این قبیل کتاب ها و عرضه آنها را در کشورمان چطور ارزیابی می کنید؟

ما در حال حاضر کتاب های خوبی در حوزه آشپزی داریم ولی کتاب هایی در سطح جهانی مطرح است که کپی-پیست نباشد! ما در همین نمایشگاه کتاب تهران، کتاب های زیادی در حوزه آشپزی داشته و داریم؛ از کتاب های 2000 تومانی گرفته تا کتاب های 200 هزار تومانی؛ ولی به جرئت می گویم که محتوای 80 درصد این کتاب ها، کپی شده از دستور غذاهای دیگر هستند و شاید، مولفان آنها، اصلاً آشپز نباشند و حتی یک بار هم دست به کفگیر و ملاقه نزده باشند! در واقع یک ناشر دستورات غذایی دیگران را گردآوری و آنها را در قالب کتاب منتشر می نماید.

* این مسائل را که مطرح کردید، بد نیست نظرتان را هم درباره یکی از معروفترین کتاب های آشپزی در ایران، یعنی کتاب مستطاب آشپزی بشنویم.

کتاب آشپزی از سیر تا پیاز آقای نجف دریابندری یکی از معروف ترین کتاب­ های آشپزی در ایران است. آقای دریابندری دقیقاً همان کاری را انجام داده که روزی شاید من خودم هم در این کشور انجام دهم؛ یعنی گردآوری دستور تهیه بسیاری از غذاهای اصیل ایرانی از نقاط دور و نزدیک در یک کتاب. من ترجیح می دهم درباره دستور تهیه غذاها در این کتاب اظهار نظر نکنم اما به عنوان یک آشپز که کارش این است که از مواد غذایی، دستور تهیه بسازد، می توانم بگویم که آقای دریابندری دستورهای غذایی را خیلی خوب جمع آوری نموده است اما شاید به این سبب که خودشان اطلاعات زیادی درباره آشپزی نداشته اند، این کار، صرفاً به یک گردآوری، خلاصه شده است و وقتی کتاب را می خوانید، اینگونه به نظر می رسد که هر دستور غذایی که از طرف هر کسی به ایشان گفته شده، بدون سبُک و سنگین کردن و سنجش و ارزیابی، در کتاب درج شده است.

من خودم اگر روزی بخواهم چنین کاری (گردآوری دستورهای غذایی نقاط مختلف ایران) را شروع کنم، حتماً خودم به این نقاط می روم و اگر چنانچه در منطقه ای از کردستان یا گیلان یا آذربایجان و جاهای دیگر، مثلاً نانی پخته می گردد، آن دستور را به دستوری که بگردد خیلی راحت با آن آشپزی کرد، تبدیل می کنم. کار یک سرآشپز این است که دستور غذایی را سهل کند تا جوانان راحت تر بتوانند آشپزی نمایند؛ شما وقتی از یک بانوی کُرد یا آذری یا شمالی می پرسید برای تهیه این نان، چقدر آرد ریخته اید؟ ممکن است به شما بگوید که من همینطوری، چشمی ریخته ام و اصلاً ممکن است پیمانه و اندازه نداشته باشد و واقعاً هم، ندارند و به همین شکل غذاهای ما پُخته می گردد. سوال اینجاست که اینها را چطور باید نوشت و به صورت کتاب منتشر کرد؟ جواب این است که حتماً باید دانش آن را داشته باشید و بتوانید به زبان ساده آن را بنویسید و بیان کنید.

* به دانسته هایتان در آشپزی و فوت کوزه گری آن اشاره کردید. تحصیلات شما مرتبط با آشپزی است یا ورود به این حوزه، صرفاً از سر علاقه شخصی بوده است؟

تحصیلات من در رشته تغذیه است اما علاقه خودم به حوزه پُخت و پز است. من مربی آشپزی هستم و در سال 68 آکادمی رسمی آشپزی خودم را در استان آذربایجان شرقی دایر کردم؛ در تبریز و در واقع در شهری که آموزش آشپزی در آن زیره به کرمان بردن است. با این وجود از این کلاس ها استقبال بسیار زیادی شد؛ به خصوص کلاس هایی که دستور و طبع غذایی آن، ایرانی بود. این دانسته ها بعد از حدود 10 سال به نگارش اولین کتابم (دسر) در این زمینه منتهی شد.

* آشپزی نقش مهمی در انتقال فرهنگ یک ملت دارد و در تبادلات میان مردم کشورهای مختلف، جذب توریست و کسب درآمد از این طریق، بسیار اثرگذار است. کما اینکه محصولات فرهنگی زیادی هم از جمله در عرصه سینما (اعم از فیلم و انیمیشن) با موضوع آشپزی و در واقع آشنایی با این بخش از فرهنگ توسط کشورهایی مانند فرانسه و آمریکا و ... فراوری و عرضه شده است. به عنوان یک فعال این حوزه، چه نمره ای به آشپزی ایرانی در این انتقال فرهنگی می دهید؟

اگر بخواهم به فرهنگ غذایی ایران در میان تمام فرهنگ های غذایی در جهان تا 100 نمره ای بدهم، همان 100 را می دهم؛ اما اگر بخواهم به انتقال این فرهنگ و معرفی آن به کشورهای دیگر از صفر تا 100 نمره بدهم، حتماً صفر را می دهم. به خاطر اینکه ما هیچ کاری که شایسته معرفی آشپزی ایرانی به جهان باشد، انجام نداده ایم. ما نسبت به کشوری مثل ترکیه که در همسایگی ما واقع شده است، پذیرای توریست های بسیار کمتری هستیم؛ اما در خصوص همین تعداد کم توریست هم، در روز سومِ حضورشان در کشور، واقعاً می مانیم که چه غذایی در رستوران هایمان به آنها بدهیم!؟ آیا در رستوران های ما غیر از چلوکباب و جوجه کباب - که البته خیلی هم خوشمزه پُخت می گردد - غذاهای سنتی ایرانی برای این گردشگرها سرو می گردد!؟

بسیار قابل تامل است که سال گذشته از مجموعه هتل های 5 ستاره اصفهان با من تماس گرفتند که امسال (96) توریست های زیادی به اصفهان می آیند و آمده اند و ما از شما می خواهیم کلاس آموزشی برای سرآشپزهای هتل در رابطه با آموزش استیک داشته باشیم تا در رستوران هایمان سرو کنیم. من گفتم چرا استیک!؟ شما اگر بریانی خودتان را که معروفترین غذای اصفهان است، آنطور که شایسته آن است تهیه و سرو کنید، محال است توریست خارجی بخواهد آن را با استیک عوض کند. چون او بهترین استیک را با بهترین کیفیت در کشور خودش میل نموده و دیگر به کشور ما نمی آید که استیک بخورد، همانطور که ما هم نمی رویم هند که آنجا قورمه سبزی بخوریم!

این یک واقعیت است که یکی از جاذبه های گردشگری هر کشور، غذای آن کشور است؛ اصلاً ممکن است یک کشور غیر از غذا، هیچ جاذبه گردشگری دیگری نداشته باشد ولی از همین طریق، توریست های زیادی را به خود جذب نموده باشد؛ شاید برای شما جالب باشد که بدانید خیلی از توریست هایی که به ترکیه می روند، این کشور را با دونر کباب آن می شناسند. چرا؟ چون معرفی گردیده است. متاسفانه ما چندان به این مسائل توجه نداریم؛ هنوز هم موضوع فراوری و بهداشت محصولات غذایی در داخل کشور ما، بسیار بحث برانگیز است. علاوه بر آن، هیچ نوآوری در غذای خودمان انجام نمی دهیم؛ به عنوان مثال کباب ایرانی هیچ دست کمی از دونر کباب ترک ها یا کباب لبنانیِ لبنانی ها ندارد؛ بعد، ناشر آلمانی به من می گوید که ما در آلمان شناخت خاصی از غذای ایرانی نداریم در حالی که پرفروش ترین کتاب آشپزی آلمان در امسال، یک کتاب از یک ناشر لبنانی بود. تعیین است که ما هیچ کاری برای معرفی فرهنگ غذایی خودمان چه در داخل و چه در خارج انجام نداده ایم که چنین اتفاقاتی می افتد.

* این کار خاص را چه کسی، چه دستگاهی، چه نهادی باید انجام دهد؟

به نظر من همه مسئول اند؛ به خصوص جایی مانند سازمان میراث فرهنگی و گردشگری. این سازمان می توانست و می تواند از مثلاً 500 عنوان کتاب آشپزی موجود در کشور، بهترین آنها را انتخاب و به عنوان کتاب مرجع آشپزی ایرانی به گردشگران داخلی و خارجی معرفی کند. از اینها گذشته، مگر ما رایزنی های فرهنگی در اکثر کشورهای جهان نداریم؟ و مگر وظیفه آنها معرفی فرهنگ این مملکت در کشورهای دیگر نیست؟ فرهنگ کشور ما فقط فرش و موسیقی است!؟ البته من نمی دانم آیا به این بخش ها هم خوب رسیدگی نموده ایم یا مثل فرهنگ غذایی مان، در بخش معرفی، ناشناخته مانده اند!؟ آیا نباید یک شهروند این کشور که رفته در یک مسابقات بین المللی و از بین 205 کشور و 29 هزار عنوان کتاب، مقام اول جهان را کسب نموده و باعث شده که پرچم ایران به اهتزاز دربیاید، حداقل مورد حمایت قرار بگیرد؟

بهترین ویترین های ما را در سطح شهر که می توانستیم و می توانیم با ساختن رستوران ها و کافی شاپ ها و قنادی های خوب در آنها درآمد به دست بیاوریم و برای جوانانمان اشتغال کسب کنیم، بانک هایی اشغال نموده اند که وقتی می خواهید یک میلیون تومان وام از آنها بگیرید، پولی ندارند! متاسفانه شرایط فعلی به هیچ وجه امکان به وجود آمدن یک شرایط رقابتی را برای عرضه غذاهای ایرانی در رستوران ها نمی دهد و باعث شده که دختران و پسران جوان ما کم کم از غذاهای سفره ایرانی دور و دورتر و به منوی غذاهای غربی نزدیک و نزدیک تر شوند. شما اگر الان از یک جوان ایرانی دستور 10 غذای سنتی اصیل ایرانی را بپرسید، شاید نتواند نام ببرند اما تا دلتان بخواهد انواع استیک ها و پیتزاها و پاستاها را برای شما مثال می زند. چرا؟ چون هیچگونه نوآوری در فرهنگ غذایی ایرانی ایجاد نشده و فضا برای این کار به وجود نیامده است.

* نکته ای که در خصوص کسب چند مقام برتر توسط کتاب های ایرانی در مسابقات بین المللی کتاب های آشپزی، برای من جالب است، اینکه همه دستورهای غذایی این کتاب ها، مربوط به غذاهای حلال است چه در زمینه غذا و چه نوشیدنی و دسر و امثالهم. به نظر می رسد تاکید بر حلال بودن غذا در فرهنگ غذایی ایرانی، مانعی برای کسب موفقیت های یادشده نبوده است. نظر خودتان چیست؟

همینطور است. در رقابتی مانند گورمند، مسابقه بخش نوشیدنی ها بسیار بزرگ است چون تعداد شرکت نمایندگان بسیار زیاد است و مسابقه آن در یک روز مجزا برگزار می گردد. البته خود نوشیدنی ها هم تفکیک شده و کتاب من یعنی نوشیدنی ها در گروه نوشیدنی های بدون الکل نهاده شده است و به عنوان یکی از 7 کتاب برتر جهان معرفی گردید.

* کمی از رقابت امسال گورمند بگوئید و اینکه کتاب تازه شما شیرینی های خشک چگونه توانست جایزه ویژه این دوره را کسب کند؟

من سال گذشته دو عنوان کتاب برای این رقابت فرستادم که با وجود تعداد زیاد کتاب هایی که از سرآشپزها در کشورهای مختلف ارسال شده بود، خوشبختانه دو ماه بعد از ارسال، ایمیلی دریافت کردم که کتاب شما به فهرست کوتاه (short list) مسابقه راه پیدا نموده است. 6 ماه بعد ایمیل دیگری دریافت کردم مبنی بر اینکه کتاب نوشیدنی های سرد و گرم جزو 7 کتاب برتر این بخش انتخاب شده و کتاب شیرینی های خشک به سه کتاب پایانی این بخش راه یافته است. راستش را بخواهید، با وجود این خبرهای خوب، امسال رغبتی برای شرکت در این مسابقه نداشتم.

* چرا؟

چرا یش را شرح می دهم اما فعلاً این را بگویم که به خاطر همان، یک هفته مانده به مسابقه برای سفر، اقدام کردم. ویزای من دیر آمد و حتی به مسابقه نوشیدنی ها نرسیدم که این بسیار مایه تاسف من شد چرا که امسال اولین دوره ای بود که قرار بود در دو بخش از این مسابقات، نام ایران به عنوان کشور برنده، بُرده گردد. به هر حال من بعد از برگزاری مسابقات این بخش به چین رسیدم و با تمام نااُمیدی که داشتم، وقتی مسابقات بخش شیرینی ها شروع شد، اولین کشوری که نامش در سالن طنین انداز شد، ایران بود که به خاطر کتاب شیرینی های خشک مقام ویژه جهانی را به خود اختصاص داد که بسیار هیجان انگیز بود.

در جواب اینکه پرسیدید چرا مایل به رفتن به مسابقات امسال گورمند نبودم؟ باید بگویم که من باید به مسابقه ای می رفتم که هیچ بازخوردی از کسب این جایزه - که امسال برای چهارمین بار بود که آن را کسب می کردم - در کشور خودم نگرفته بودم و با نهایت تاسف باید بگویم که گویا کسب این جوایز، تاثیری برای من در کشورم خودم نداشت. وقتی کسب یک مقام جهانی باعث نمی گردد که حداقل کتاب شما به عنوان یک کتاب مرجع در آکادمی ها و دانشگاه ها تدریس گردد و جاهایی مانند سازمان میراث فرهنگی و گردشگری، سازمان فنی و حرفه ای، دانشگاه جامع علمی - کاربردی و رایزنی های فرهنگی ایران در خارج از کشور، وظیفه ای نسبت به انجام این کار و معرفی آن در کشور و خارج از کشور در خودشان احساس نمی نمایند، از ادامه راه دلسرد می شوید. ضمن اینکه بعد از کسب این عناوین، تنها اتفاقی که برای من افتاد، این بود که کارهایی را که قبل از این به راحتی آب خوردن انجام می دادم، الان به سختی انجام می دهم.

* منظورتان را واضح تر می گوئید؟

از زمانی که کتاب آشپزی ملل من مقام اول جهان را کسب کرد، با خودم عهد بستم که حتماً از قِبَل فروش این کتاب، عایدی تعیینی به انجمن های خیریه برسد و در واقع زکات دانش ام و مقامی را که کسب نموده ام، بدهم؛ اما الان که می خواهم همایشی به نفع بچه ها سرطانی برگزار کنم، فوراً با آن مخالفت می نمایند، حتی در شهر خودم تبریز. وقتی از کسانی که با برگزاری این همایش ها مخالفت می نمایند، علت مخالفاتشان را جویا می شویم، رسماً می گویند که چون الان کتاب های من را در آکادمی ها تدریس می نمایند، اگر چنانچه من همایشی هم برگزار کنم، دیگر هنرجویان به کلاس های آشپزی نمی آیند و آنها (متولیان آکادمی های فنی و حرفه ای) درآمدشان را از دست می دهند!

هر جای جهان وقتی کسی مقام فزونی کسب می نماید، بیشترین و بهترین استفاده ها را از دانش او می نمایند. من بعد از کسب این رتبه ها، به همایش های زیادی در نقاط مختلف جهان دعوت شدم و در بعضی از آنها حضور پیدا کردم، به خاطر اینکه عایدی آن به نیازمندان می رسید. نمی گردد همه مسائل را به دولت نسبت داد؛ اتفاقاً اُرگانی که خیلی راحت با آن کار می کنیم، وزارت ارشاد است؛ فایل کتاب را ایمیل می کنیم، خیلی همدلانه آنالیز می نمایند و سریع مجوز می دهند. البته من خیلی وقت است - شاید حدود 2 سال - که دست به قلم نبرده ام در حالی که قرار بود مجموعه کتاب های من به 16 عنوان برسد، نه تنها این اتفاق نیفتاده، بلکه 2 عنوان کتابی که هم اکنون در دست چاپ دارم و 90 درصد کارهایش 3 سال پیش صورت گرفته است، اگر هم روزی چاپ بگردد، ممکن است در این کشور چاپ نگردد؛ چون متاسفانه حق مولف و حق نشر در این کشور تعریف نشده است.

وقتی کتابی مقام اول جهان را می آورد، این کتاب دیگر فقط متعلق به سمیرا جنت دوست نیست چرا که روی آن سِن جهانی، اسم او گفته نشده، اسم ایران گفته شده است. ولی وقتی به راحتی از مطالب کتاب شما، سرقت می گردد و وقتی هر مجله ای از هر صفحه کتاب شما می تواند عکس بگیرد و چاپ کند و وقتی به راحتی از کتاب عکس می گیرند و در فضای مجازی منتشر می نمایند و قانونی نیست که از شما حمایت کند، طبیعتاً کسب مقام اول جهانی هم نباید افتخار و امتیاز محسوب گردد.

* وزارت ارشاد هیئتی برای حمایت از کتاب ها دارد و نسخه هایی از بعضی کتاب های تازه منتشرشده را خریداری می نماید. آیا این اتفاق در خصوص کتاب های شما افتاده است؟

من حتی از وجود چنین کمیته ای بی خبرم و الان از شما می شنوم. اما جدای از این موضوع، ما در این مملکت آئین ها و رسوم مختلف، کم نداریم؛ از عید نوروز گرفته تا مناسبت هایی مانند روز پدر، روز مادر و غیره. خیلی از ارگان ها هم در این روزها به کارکنان خود هدیه می دهند اما چه هدیه ای!؟ از کتاب من تنها یک بار توسط کارخانه فولاد اصفهان، البته در تیراژی بالا خریداری و به کارکنان این شرکت هدیه شد. بهترین هدیه ای که یک ارگان می تواند به کارمندانش هدیه بدهد، کتاب است اما در این زمینه، ما در خیلی موارد، جوابِ نَه شنیده ایم.

* به عنوان سوال پایانی کمی از برنامه های بعدی خودتان برای رقابت های آینده جهانی در حوزه کتاب های آشپزی بگوئید.

علاقه من به آشپزی است و در حال حاضر هم این رشته را تدریس می کنم اما فکر می کنم که فقط در قالب نوشتن و کتاب است که می گردد این بخش از هویت و فرهنگ ایرانی را حفظ کرد. به همین دلیل، من کل مطالب مربوط به کتاب نان را هم که 420 صفحه است، سه سال است که آماده نموده ام. علاوه بر آن کتاب دسر جدیدم را آماده نموده ام ولی متاسفانه هزینه های سنگینی که فراوری این قبیل کتاب ها دارد و این مسئله که نمی توانم از حقوق مادی و معنوی کتاب حفاظت کنم، باعث شده که فعلاً از انتشار آنها خودداری کنم. همین مورد اخیر باعث شده که من به این فکر بیفتم که کتابم ابتدا در کشورهایی که می توانند آن را حفظ نمایند، فراوری گردد و بعد، شاید به ایران بیاید.

* عجب! کدام کشورها؟

یکی از کشورهایی که یک ناشرش بسیار مایل به انتشار کتاب های من است و تاکنون 2 عنوان از کتاب هایم را هم چاپ و برای خودم هم ارسال نموده، مالزی است. با یک ناشر آلمانی و یک ناشر آمریکایی هم در این رابطه مذاکراتی داشته ام. همچنین با توجه به صندلی کشور فرانسه در آشپزی، در خصوص انتشار کتاب هایم در این کشور، ابتدا مایلم سال آینده در نمایشگاه کتاب پاریس شرکت کنم.

نکته آخری که در اینجا مایلم به آن اشاره کنم، این است که اگر واقعاً فکری به حال فرهنگ غذایی ایران نگردد، همانطور که ما الان به پشت سرمان نگاه می کنیم و می بینیم که خیلی از نان ها، دسرها، شیرینی ها و غذاهای اصیل ایرانی همراه با مادربزرگ هایمان دفن شده است، شاید دیری نگذرد که همین مقدار از میراث فرهنگ غذایی ایران را هم که امروز به نسل ما رسیده است، از دست بدهیم؛ و متاسفانه شواهدی دالّ بر وقوع این اتفاق وجود دارد؛ امروز دختران و پسران جوان ما به خوبی با مک دونالد و کی. اف. سی و دومینو و کوکا کولا و انواع برندهای غذایی آمریکایی به خوبی آشنا هستند در حالی که به جرئت می توان گفت که هیچ تاریخی پشت سر فرهنگ غذایی آمریکایی نیست و برعکس، یک تاریخ 2500 ساله و طب بوعلی، پشت سر فرهنگ غذایی ایرانی است ولی متاسفانه هیچکس، میراث دار آن نیست.

منبع: خبرگزاری مهر

به "نمره فرهنگ غذایی ایرانی 100 اما معرفی آن در دنیا صفر است" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "نمره فرهنگ غذایی ایرانی 100 اما معرفی آن در دنیا صفر است"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید